نتایج جستجو برای عبارت :

فدای غربتت آقای من

یا فاطمه معصومه اطلبنا بزیارتک
 
از غربتت این روزها، جانم به لب آمد
عرض ارادت کم شد و قحطِ ادب آمد
 
کهف الوری بودی و ما در خانه ها ماندیم
دور از شما، انواع بیماری و تب آمد
 
دجال ها گفتند بیماری است، برگردید
زاهد مردد ماند و از صحنت عقب آمد
 
جان را فدایت می کنیم، امروز اما نه !!!
از وعده های بی عمل، جان در عجب آمد
 
عاشق نخوانم که خجالت می کشم بانو
دیدی اگر من را بگو دنیاطلب آمد
 
ماه رجب ماه تشرف بر کریمان است
دشمن دقیقا با هدف، ماه رجب آمد
 
بستن
به روی نیزه ها سر تو بی بدنفدای غربتت غریب بی کفننفس نفس زدی به یاد مادرتکسی پیشت نبود دمای آخرت
به روی نیزه ها سر تو بی بدنفدای غربتت غریب بی کفننفس نفس زدی به یاد مادرتکسی پیشت نبود دمای آخرتبرگرفته شده از arrahimi.blog.ir
به روی نیزه ها سر تو بی بدنفدای غربتت غریب بی کفننفس نفس زدی به یاد مادرتکسی پیشت نبود دمای آخرتبرگرفته شده از arrahimi.blog.ir
از غربتت، چشمان ما را اختیاری نیست
بر روی قبرِ خاکی ات، سنگ مزاری نیست
کاشانه ام آباد باشد، قبر تو خاکی؟!
جانم به قربانت مرا دیگر قراری نیست
با این همه شاگرد، ماندم از چه در کوچه...
در شام فتنه، عاشقی و جان نثاری نیست
اشرار یثرب، ناسزا و هیزم و آتش
این رسم، رسم بردنِ پرهیزکاری نیست
در هست، آتش هست اما میخِ بر در نه
ضرب لگد نه، هول دادن نه، فشاری نیست
غصه نخور، این دود می خوابد، خدا را شکر...
پشت در این خانه یار بارداری نیست
شیخ و بزرگ شهر را وقتی ک
یار من! یوسف نیا اینجا کسی یعقوب نیست
لحظه‌ای چشمانشان از دوریت مرطوب نیست
ای گل زیبای من، از غربتت اشکی نریز
نازنین! اینجا خدا هم پیش‌شان محبوب نیست
گرچه در هر جمعه‌ای، زیبا دعایت می‌کنند
بهترینم! این دعاها جنس‌شان مرغوب نیست...!
برای فرج مولایمان..... صلوات
#کانال‌یاران‌حاج‌حسن‌کربلایی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@tabligh_salem
مشاهده مطلب در کانال
آقا جان تمام این سالها که درس خواندیم:دبیر ریاضی به ما نگفت که حد غربت تو وقتی شیعیانت به گناه نزدیک می شوند بی نهایت است!دبیر شیمی نگفت که اگر عشق و ایمان و معرفت با هم ترکیب شوند ،شرایط ظهور تو مهیا می شود...!دبیر زیست نگفت که این صدای تپش قلب نیست...صدای بی قراری دل برای مهدیست..!دبیر فیزیک نگفت که جاذبه زمین اشک های غریبانه ی توست..نگفت که جاذبه ی زمین به همان سمتی است که تو هستی...!دبیر ادبیات از عشق مجنون به لیلی,از غیرت فرهاد گفت ، اما از عشق ش
آقا جان تمام این سالها که درس خواندیم:دبیر ریاضی به ما نگفت که حد غربت تو وقتی شیعیانت به گناه نزدیک می شوند بی نهایت است!دبیر شیمی نگفت که اگر عشق و ایمان و معرفت با هم ترکیب شوند ،شرایط ظهور تو مهیا می شود...!دبیر زیست نگفت که این صدای تپش قلب نیست...صدای بی قراری دل برای مهدیست..!دبیر فیزیک نگفت که جاذبه زمین اشک های غریبانه ی توست..نگفت که جاذبه ی زمین به همان سمتی است که تو هستی...!دبیر ادبیات از عشق مجنون به لیلی,از غیرت فرهاد گفت ، اما از عشق ش
-گاهی وقتا آدم لای منگنه میمونه 
بین موندن و رفتن 
بین بودن و نبودن 
بین گذشته و آینده
بین خوابیدن یا بلند شدن 
بین تموم کردن یا ادامه دادن 
بین‌...
-چند‌ روزه که میخوام بنویسم،بگم حتی بخونم...
«سهم ما از دنیا سکوت شد
سکوتی به وسعت کلمات 
به عمق دریاهای شور و شیرین 
به بلندی برج میلاد
به خستگی پاییزی تهران 
به نبستن امید به آینده 
و به مرگ رویایی تعبیر نشده...»
-چشم به راه آخر هفته نشسته‌ام،تا تمام بشود این هفته‌ی... .
-کاش میشد زمان رو قیچی.تق،ت
سلام سلام وصدسلام امام رضای مهربون


سلام سلام وصدسلام امام رضای مهربون
مولای خوب وباصفا،فدات بشم آی آقا جون
ای امام رئوف ما،مهمون نوازو باصفا
قربون صحن وحرمت،آقای ما،امام رضا
بازم میخوام بیام مشهد،زیارت وپابوس تون
بیام ودردامو بگم،حاجت بگیرم ازتون
بیام زیارت وشما،دست بکشی روی سرم
والا دلم سبک میشه،هروقت که من میام حرم
اون لحظه های باصفا توی حرم کنارتون
انگار که تو بهشتم و مهمون بارگاهتون
لحظه های شیرینیه توی حرم پیش شما
فدا
سلام 
میخوام خاطره بگم...خاطره اولین تئاتری که دیدم.سالن پالیز نزدیکای میدون ولیعصر نمایش زهرماری.برای خودمم عجیب بود که اولین تجربه تئاتر دیدنم یه تئاتر کمدی اجتماعی بود.با حس خود لحظات اجرا کاری ندارم به بعدش کار دارم.از همون شب بود که عاشق شبای تهران شدم و فهمیدم یه چیز اگه بتونه منو تو این شهر پردود و دروغ نگه داره همین شباشه.اسنپ که زدم یه راننده جوون با یه دویست و شیش مشکی اومد.از لحظه سوار شدنم تا لحظه پیدا شدم تو کرج یک کلمه هم حرف نزد
حالا که حتی طعمِ اجبار رو هم داری اجبارا فراموش میکنی میبینی که طعم هیچی دیگه رو نچشیدی.از بچگی مسیر برات معلوم شده بود و خوشی و ناراحتیت از قبل معلوم شده بود.یه قدم بیرون مسیر یعنی جا موندن از رفیقات و آدما.یه قدم سریع تر از بقیه یعنی خوشحالی بیشتر.میبینی؟چرا داری اذیت میشی؟چون واسه خودت قصه ای نداری.قصه ات همیشه اون بیرون تعریف شده.حالا اون ترس واقعیت دوباره برگشته.تنهایی.آدمی که هر روز تنها بوده این روزا راحت تره.دیگه لازم نیست هر روز به خ
بدون عشق دلسردم، کمی آقا نگاهم کنسرا پا غصه و دردم، کمی آقا نگاهم کن
درختی بی ثمر هستم، برایت دردسر هستمخزانم... شاخه ای زردم، کمی آقا نگاهم کن
نشستم با دو چشم تر، خجالت می کشم دیگرازین طرزِ عملکردم، کمی آقا نگاهم کن
نکن قلب گدا را خون، نگو سائل برو بیرونفقیرم... از همه طردم، کمی آقا نگاهم کن
ندارم بیم رسوایی، به امید تماشاییدم میخانه می گردم، کمی آقا نگاهم کن
برای وصل جنت نه، وُفور ناز و نعمت نهبه عشقت نوکری کردم، کمی آقا نگاهم کن
ز هجرانت نمر
یکی از مرموزات و مبهمات آیات کریمه ی قرآن حکیم،
اصحاب الحجر است.
حِجر ب معنای سنگ یا هر ماده ی سخت و محکم و بسته.
در آیات کریمه ی قرآن آمده است:

 { وَ لقد کَذَّبَ أصحابُ الحجرِ المُرسَلین }
اصحاب الحجر کسانی بودند ک فرستادگان حق را باور نکردند. دروغ پنداشتند.

 { و آتیناهُم آیاتنا فکانوُا عنها مُعرِضین }
و ما آیات خود را ب آنها دادیم و آنها از آن اعراض کردند.
اصحاب حجر
اصحاب سنگ
اصحاب سخت
یکی دیگر از معانی « حِجر » ، عقل است.
اصحاب الحجر به یک معنا
    
      دخترکی راه راه قسمت اول . 

ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خرید فروش مبلمان اداری صندلی گردان در تهران